شب هفتم محرم

امام زمان در شب هفتم
 
بيا كه وقت تو بسيار و وقت ما تنگ است
دو روز آخر عمر است و گوش بر زنگ است
 
بيا كه بر دل بيمار من شفا بخشي
وگرنه عاشق چون من براي تو ننگ است
 
بيا كه دوري تو كار دست من داده
ز سوز سينه گلو ساز و گريه آهنگ است
 
بيا كه هر چه بگويم كم است كم گويم
هنوز هم دل زهرا براي  تو تنگ است
 
گلوي پاره اصغر تو را صدا مي زد
بروي دست پدر طفل دست و پا مي زد


موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - مناسبت هامناجات با امام زمان(ع)شب هفتم محرم

برچسب‌ها: شب هفتم محرم
[ 1 / 9 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شب هفتم محرم

زبان حال رباب
 
طفل نخورده آب کمی در حرم بخواب
لالا گلم ، عزیز دلم ، اصغرم بخواب

شرمنده ام که شیر ندارم ...به سینه ام
ناخن مکش تو خاک مکن بر سرم بخواب

آرام که نمی شوی ای میوه ی دلم
خیمه به خیمه هرچه تو را می برم ، بخواب

نزدیک به سه روز و سه شب می شود علی
پلکم به هم نیامده مادر ، برم بخواب

لالا گلم ، ببین که شبیه تو تشنه ام
آتش مزن به جان من ای مادرم ، بخواب

من خواب دیده ام که سرت روی نیزه بود
خواب و خیال بود نشد باورم ، بخواب

رضا رسول زاده

 



موضوعات مرتبط: حضرت علی اصغر(ع) - شهادتشب هفتم محرم

برچسب‌ها: شب هفتم محرم
[ 1 / 9 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 62 صفحه بعد